کشتی، ورزش ملی ایرانیان است و قدمتی به درازای تاریخ ایران دارد. در این ورزش علاوهبر تقویت قوای جسمانی، مرام و مسلک پهلوانی و جوانمردی نیز ترویج میشده است؛ به همین دلیل خانوادهها و جوانان توجه و علاقه خاصی به آن داشتند.
در گذشته کشتی از چنان محبوبیتی برخوردار بود که به یکی از نمادهای فرهنگی و محلی تبدیل شده بود و هیچ مراسمی بدون آن برگزار نمیشد. قهرمانان و پهلوانان کشتی نیز جزو چهرههای محبوب هر محله به حساب میآمدند. به دیدن یکی از این کشتیگیران قدیمی و دوستداران کشتی میرویم و او از خاطرات کشتی در آن سالها میگوید.
حاجصفرعلی سروری سال۱۳۱۴ در محله اسماعیلآباد به دنیا میآید. بیشتر خاطرات کودکی و نوجوانی او با زحمت و کار سخت بر روی زمین کشاورزی اربابی گره خورده است؛ کار سختی که ساعت و تعطیلی نداشت، از آبیاری با پای برهنه در شبهای زمستان تا کندن چغندر از دلیخ زده زمین، همگی سخت و طاقت فرسا بودند، اما کار باید انجام میشد، چون حکم ارباب بود. البته درکنار این خاطرات تلخ، خاطرات شیرینی نیز وجود دارد که در طول زندگی حاج صفرعلی بارها و بارها تکرار شده است.
حاج صفرعلی در شرح این خاطرات شیرین میگوید: در آن سالها که تلویزیون، رادیو و وسایل تفریحی دیگری وجود نداشت، خانوادهها با شاهنامهخوانی شبها را سپری میکردند؛ البته این کار برای همه ممکن نبود و عمومیت چندانی نداشت. تفریح دیگر اهالی در آن سالها که جنبه عمومی و همهگیر داشت، کشتی گرفتن در مراسم عروسی بود؛ سنتی که تا ۴۰ سال قبل در محلات مشهد و خراسان بهویژه در میان روستاییان رواج داشت و علاقهای که اهالی برای دیدن کشتی داشتند، از دیدن مراسم عروسی بیشتر بود.
بهدلیل همهگیر بودن و شهرت مراسم کشتی، در هر محله تعدادی کشتیگیر حرفهای وجود داشت که در همه عروسیهای محله حاضر شده و کشتی میگرفتند. این کشتیگیران به عنوان میهمان مخصوص ازطرف صاحب مجلس به مراسم عروسی دعوت میشدند و در محل خاصی از مجلس مینشستند.
در آن سالها همه مراسم عروسی از حنابندان، عقدکنان و عروسکشان در یک زمان و پشت سر هم انجام میشد؛ به همین دلیل مراسم عروسی دو تا سه شبانهروز طول میکشید و در طول این مدت، مراسم کشتی نیز بهعنوان یکی از ارکان مهم عروسی برپا میشد.
مراسم کشتی با کشتی چندنوجوان تازهکار آغاز میشد و چند کشتیگیر قدیمی و خبره اداره، هدایت و آموزش قوانین کشتی را برعهده میگرفتند. جذابترین مرحله، زمانی بود که پهلوانان با هم کشتی میگرفتند.
در این مراسم بهاصطلاح «قند گذاشته میشد؛ اصطلاحی که هنوز هم در گودهای کشتی به کار میرود؛ با این تفاوت که در آن زمان واقعا از کلهقند استفاده میکردند و به نفرات اول یک کلهقند که بهزیبایی تزیین شده بود، اهدا میکردند و مراسم تمام میشد. اجرای مراسم کشتی علاوهبر گرمکردن عروسی باعث تفریح، سرگرمی و آشنایی اهالی چند محله میشد.
حاجصفرعلی با اشارهبه یکی از خاطرات آن سالها میگوید: گاهی که مراسم عروسی متعلقبه یکی از ثروتمندان و ملّاکین بزرگ محله بود، پهلوانان شهرهای همجوار نیز در مراسم کشتی شرکت میکردند و هیجان مراسم چندبرابر میشد. در یکی از این مراسمها که تعدادی از پهلوانان شهرهای همجوار شرکت کرده بودند، پهلوانی قویهیکل که از چناران آمده بود، درخواست قند اول را کرد و، چون خیلی مغرور بود ادعا کرد تا کسی با او کشتی نگیرد از مجلس بیرون نمیرود.
پهلوانهای مجلس با دیدن بازوان و هیکل تنومند او خاموش بودند و کسی جرئت نداشت جواب او را بدهد. بعد از چند دقیقه سکوت، حسین پهلوان که از اهالی یکی از محلات بولوار توس (جاده قدیم قوچان) بود، بلند شد و گفت: من با او کشتی میگیرم، اما چون فضای داخل خانه کافی نیست، از این پهلوان میخواهم که بیرون بیاید و داخل حیاط کشتی بگیرد؛ با این حرف همه ما خوشحال شدیم و جمعیت بیرون آمد.
بعد از چنددقیقه پهلوان چنارانی با پای برهنه وارد حیاط شد و درحالیکه از عصبانیت عرق کرده بود، گفت: همه شما دزد هستید، اگر بفهمم کی کفشهای من را دزدیده، پدرش را درمیآورم. در این هنگام حسین پهلوان به وسط میدان آمد و با دست ستون چوبی خانه را نشان داد. همه به آن طرف نگاه کردند؛ کفشهای پهلوان چنارانی زیر ستون چوبی قرار گرفته بود.
پهلوان چنارانی که چشمانش از تعجب گشاد شده بود، به طرف کفشهایش رفت و هر کاری کرد که ستون خانه را بلند کند و کفشهایش را بیرون بیاورد، نتوانست بههمیندلیل با پای برهنه و شرمندگی مجلس را ترک کرد و رفت. بعد از چنددقیقه حسین پهلوان به طرف ستون آمد، با گفتن
«یا علی» ستونی را که دوطبقه خانه را نگه داشته بود، بلند کرد و کفشهای پهلوان چنارانی را بیرون آورد و به یکی از پهلوانهای مجلس داد و گفت: برو به صاحبش بده و از او دعوت کن که به مجلس برگردد.
از دیگر مراسمی که کشتیگیران نقش اصلی آن را برعهده داشتند، مراسم باجخواهی از داماد بود؛ البته این مراسم امروز در مشهد دیگر وجود ندارد و به سنتی فراموششده تبدیل شده، اما حاجصفرعلی بارها و بارها این مراسم را دیده و در آن شرکت کرده است.
حاجصفرعلی در شرح این مراسم میگوید: این مراسم در آخرین مرحله عروسی یعنی مراسم عروسکشان به اجرا درمیآمد؛ زمانی که اقوام داماد برای بردن عروس میرفتند، معمولا چند کشتیگیر را هم همراه خود میبردند. هنگامیکه همراهان داماد به محله عروس میرسیدند، چند نفر از کشتیگیران محله عروس سر راه آنها را میگرفتند و مانع رفتن همراهان داماد میشدند.
در این زمان، بزرگِ کشتیگیران محله عروس با صدای بلند میگفت: یا باید کشتی بگیرید یا باج بدهید. همراهان داماد هم بلافاصله یکی از کشتیگیران همراه خود را روانه میکردند تا با پهلوان محله عروس کشتی بگیرد. اگر پهلوان طرف داماد، پهلوان طرف عروس را به زمین میزد، به داماد اجازه عبور میدادند، اما اگر پهلوان طرف داماد به زمین میخورد، داماد مجبور بود به پهلوانان محله عروس باج (پول یا گوسفند) بدهد وگرنه اجازه رفتن آنها داده نمیشد.
این مراسم دو مزیت داشت؛ اول اینکه داماد میفهمید عروس تنها و بیکس نیست و اقوام و خویشان او مراقبش هستند؛ دوم اینکه داماد میفهمید برای حفظ ناموسش باید هر خطری را به جان بخرد و از همسرش مراقبت کند.
اگر پهلوان طرف داماد به زمین میخورد، داماد مجبور بود به پهلوانان محله عروس باج (پول یا گوسفند) بدهد
تاثیر شگفتی که کشتی بر روحیه صفرعلی نوجوان میگذارد، سبب گرایش او به کشتی و پیوندی ۶۰ ساله با آن میشود.
حاجصفرعلی با اشارهبه انواع کشتی میگوید: کشتی انواع مختلف دارد که در هرکدام از مناطق ایران، نوعی از آن رواج دارد؛ مثل کشتی بلوچی، کشتی گیلکی و...، اما کشتی محلی خاص منطقه خراسان، چوخه است که از قدیم در بین کُردهای خراسان مرسوم بوده و با گذشت زمان در بین دیگر شهرهای خراسان رواج پیدا کرده و با نام کشتی چوخه مشهور شده است؛ البته تا جایی که من تحقیق کرده ام، حتی اهالی مشهد نیز به سبک خاصی کشتی میگرفتند.
درهرصورت من از همان دوران کودکی که شاهد مراسم کشتی در عروسیها بودم، به این ورزش علاقهمند شدم و با چند نفر از بچههای محلمان تمرین میکردم و در ۱۵ سالگی توانستم اولین کشتی خودم را بگیرم.
بعد از آن نیز در هر کجای مشهد که مراسم کشتی برقرار میشد، حاضر بودم و تا ۳۵ سالگی کشتی میگرفتم؛ البته چند قند اول را هم در وزن خودم به دست آوردم. از زمانی هم که دیگر نتوانستم کشتی بگیرم، بهعنوان مربی و یکی از دستاندرکاران کشتی محلی حضوری فعال داشتم و همین علاقه منجر به افتتاح اولین گود کشتی چوخه مشهد شد.
در آن زمان هیچ گود کشتی در مشهد وجود نداشت و کشتی فقط در عروسی و مراسم خاص برگزار میشد. من که علاقه شدید جوانان به کشتی را دیده بودم، تصمیم گرفتم با کمک چند نفر از دوستان در حدود ۵۵سال قبل اولین گود کشتی محلی (چوخه) را در محله میل کاریز کنار کارخانه آرد (محله عامل) برگزار کنیم.
مسابقات این گود کشتی بهصورت هفتگی برگزار شده و تمام هزینه آن توسط تماشاگران تامین میشد؛ پهلوانهای بسیاری در این گود تربیت شدند که تعداد زیادی از آنها مانند احمد وفادار، عباس گلمکانی، حسن خان و... سالها بعد در میدانهای کشوری و جهانی به مقامهای قهرمانی دست پیدا کردند.
سروری در ادامه با اشارهبه دوستی ۴۰ ساله خود با پهلوان احمد وفادار میگوید: یکی از بهترین کشتیگیران گود کشتی میلکاریز، پهلوان احمد وفادار بود. او پنجسالی از من کوچکتر بود، اما دل و جرئت زیادی داشت و در بیشتر کشتیهایی که میگرفت، پیروز میدان بود.
خبر موفقیتهای او حتی تا پایتخت هم رسیده بود؛ به همین دلیل مربی تیم ملی کشتی برای دیدن او به مشهد آمد و از او دعوت کرد برای انتخاب و عضویت در تیم ملی کشتی برود. حتی تلویزیون نیز چندینبار مسابقات او را با قهرمانان خارجی و ایرانی پخش کرد.
در یکی از این مسابقات به ما خبر دادند که احمد با جهانپهلوان غلامرضا تختی کشتی خواهد گرفت و مراسم کشتی نیز بهطور مستقیم از تلویزیون پخشخواهد شد. آن روز را هیچوقت فراموش نخواهم کرد.
من و تعداد زیادی از کشتیگیران پای تلویزیون نشسته بودیم و باوجودیکه به پهلوان تختی علاقه زیادی داشتیم، ته دلمان دلمان میخواست که احمد برنده شود. مسابقه که شروع شد، همه نفسها را حبس کرده و دعا میخواندیم. بعداز انجام چند فن سرانجام احمد با اجرای یک فن دقیق، پهلوان تختی را به زمین زد و برنده مسابقه شد.
این شیرینترین لحظهای بود که در زندگی من اتفاق افتاد و هرگز خاطره آن مسابقه را فراموش نخواهم کرد. بعداز چندسال به دلیل برخی مخالفتها گود کشتی از میل کاریز به سرپل روسها (خیام) و ازآنجا به فلکه فردوسی، خواجهربیع، گلشهر و حتی به محله دروی تغییر مکان داد، اما هیچوقت تعطیل نشد.
امروز نیز گود کشتی (مهدیآباد) ادامهدهنده همان مسیر است و پهلوانان بزرگی مانند محمود قشنگ، عزیز نظری و دهها پهلوان دیگر از همین گودکشتی برخاسته و تنها به عشق حمایت و زندهنگهداشتن این ورزش ملی از آن حمایت میکنند.
امروز بعداز گذشت ۶۰سال حاج صفرعلی با وجود کهولت سن، تنها بهدلیل عشق و علاقه به کشتی هر هفته در مراسم گودکشتی (مهدیآباد) شرکت میکند و تجربیات خود را دراختیار کشتیگیران جوان قرار میدهد؛ البته او مزد این همه علاقه را نیز گرفته است و چندنفر از فرزندانش با ورود به ورزش کشتی، راه او را ادامه داده و حتی موفقبه کسب چندمقام کشوری و استانی در کشتی شدهاند. عباس سروری، فرزند حاجصفرعلی، کشتی را از همین گودهای کشتی محلی شروع کرده است.
او در توضیح بیشتر میگوید: از همان دوران کودکی بههمراه پدر به دیدن گود کشتی میرفتم و به کشتی علاقهمند شدم. در مقطع راهنمایی برای اولینبار در مسابقات کشتی منطقه (تبادکان) شرکت کرده و عنوان ستاره مسابقات را به دست آوردم. بعداز آن با موفقیت در مسابقات شهری به مسابقات استانی راه پیدا کردم و در سال۱۳۷۴ رتبه اول کشتی فرنگی و آزاد استان را به دست آوردم.
سال بعد نیز مقام اول آموزشگاههای کشور را به دست آوردم. سال ۱۳۷۵ در مسابقات انتخابی تیم ملی زنجان شرکت کردم و نفر اول مسابقات شدم و زمانی که برای مسابقات جهانی بوداپست مجارستان آماده میشدم، بهعلت پارگی رگ پایم از رفتن به این مسابقات بازماندم. از سال۱۳۷۷ تا سال۱۳۷۹ سه مقام کشوری به دست آوردم و در طی ۱۰ سال به هیچکدام از حریفهایم نباختم.
در یکی از این مسابقات که ویژه انتخابی تیم ملی انجام میشد، حریف من مصطفی جوکار، قهرمان معروف کشور بود. تا آن زمان، او را ندیده بودم، اما تعریفش را شنیده بودم. در کشتی با او، توانستم با امتیاز ۵ بر ۲ او را شکست دهم و به مرحله بعدی بروم. از زمانی هم که حضور در مسابقات کشتی را کنار گذاشتهام، به پدرم در گود کشتی (مهدیآباد) کمک میکنم.
حاجصفرعلی در پایان با گلایه از بیتوجهی مسئولان کشتی استان میگوید: متاسفانه مسئولان هیئت کشتی استان حمایت مادی و معنوی چندانی از کشتیگیران محلی نمیکنند. باوجودیکه کشتی محلی، پایه و اساس کشتی آزاد و فرهنگی است، ما حتی یک سالن و باشگاه ورزشی ویژه کشتی چوخه در مشهد نداریم و گود کشتی مهدیآباد که تنها گود کشتی مشهد است، حتی از داشتن کمترین امکانات محروم است.
چندسال قبل هفت هشتنفر از اعضای تیم ملی کشتی خراسانی باقی مانده بودند، اما حالا این تعداد به یکی دونفر کاهش یافته است. من بهعنوان آخرین تقاضا و برای حفظ این ورزش ملی و سنتی از مسئولان ورزشی استان میخواهم که اگر میتوانند یک ورزشگاه اختصاصی ویژه کشتی محلی (چوخه) در مشهد بسازند تا بار دیگر کشتی استان، جایگاه خود را به دست آورد.
این گزارش شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۳ در شماره ۱۳۵ شهرآرا محله منطقه دو چاپ شده است